هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد عشق و فراق معشوق مینالد و از بیماری و رنج ناشی از هجران شکایت میکند. او از معشوق میخواهد که به او توجه کند و با حضور خودش او را شفا بخشد. شاعر همچنین به وصال معشوق و آرامش دلش اشاره میکند و از غم هجران میگوید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای سنین پایینتر چالشبرانگیز باشد.
شمارهٔ ۲۲۶
تن از تیمار عشقم مانده بیمار
توچندی بایدم پایی پرستار
پی پرسش به سر وقتم شتابی
اگر گردی ز احوالم خبر دار
بیا بنگر که چون این زار مهجور
به بستر خفته با یک عالم آزار
ز شیرین شربت آن لعل نوشین
ز بس نوشیدم آمد طبع من حار
ز عناب و سپستان تو باید
به تبریدم دوایی برد درکار
مگر زان لب شفا جویم وگویی
نخواهم برد جان زین تاب و تیمار
دل آنجا با وصالت رفته از دست
تن اینجا در فراقت مانده از کار
دل آنجا با خم زلفت هم آغوش
من اینجا با غم هجرت گرفتار
دلم واپس ده ار خونم نریزی
صفایی را از این سودا برون آر
توچندی بایدم پایی پرستار
پی پرسش به سر وقتم شتابی
اگر گردی ز احوالم خبر دار
بیا بنگر که چون این زار مهجور
به بستر خفته با یک عالم آزار
ز شیرین شربت آن لعل نوشین
ز بس نوشیدم آمد طبع من حار
ز عناب و سپستان تو باید
به تبریدم دوایی برد درکار
مگر زان لب شفا جویم وگویی
نخواهم برد جان زین تاب و تیمار
دل آنجا با وصالت رفته از دست
تن اینجا در فراقت مانده از کار
دل آنجا با خم زلفت هم آغوش
من اینجا با غم هجرت گرفتار
دلم واپس ده ار خونم نریزی
صفایی را از این سودا برون آر
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۲۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.