هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر احساسات عمیق شاعر به معشوق است. شاعر از زخم‌های عشق، یادگاری‌های معشوق، و بی‌قراری خود سخن می‌گوید. او از جمال معشوق و تأثیر آن بر روحش می‌نویسد و آرزو می‌کند که بار دیگر بهاری از عشق را تجربه کند. شعر پر از تصاویر شاعرانه مانند تیر عشق، شراره‌های آتش، و جویبار است که همگی بر شدت احساسات شاعر تأکید دارند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات پیچیده است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از تصاویر شاعرانه مانند زخم عشق و شراره‌های آتش نیاز به بلوغ عاطفی دارند.

شمارهٔ ۲۳۱

مرا نشان نظر باشد از نگار دگر
چرا ورای خیال تو نیست کار دگر

به یادگار تو زخمم به دل رسید و خوشم
که ماند تیر تو درسینه یادگار دگر

به یک خدنگ شکار افکنی که چون تو شنید
که هر قدم به زمین افکند شکار دگر

در آی فصل بهارم به باغ و رخ بگشای
که از جمال توام بشکفد بهار دگر

به خاک راه تو ریزم روان و حیف خورم
که نیست جان دگر تا کنم نثار دگر

به یک شرر همه راسوخت خشک و تر چه کنم
اگر به ما رسد از آتشت شرار دگر

ز بی قراری زلفت بس این که هرنفسی
به بی قراری ما می دهد قرار دگر

به طرف چشمه ی چشمم خرام و جای گزین
که نیست لایق سرو تو جویبار دگر

بیان شوق به پایان نمی رسد همه عمر
درین رساله مشروح و صد هزار دگر

زدی نه لاف وفا با تو اینقدر به گزاف
اگر صفایی دل داده راست بار دگر
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.