هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه است که در آن شاعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او از زلف و زنخدان معشوق، درد هجران، و رنج‌های عشق یاد می‌کند و از طبیب عشق و درمان ناپذیری درد خود می‌نالد. همچنین، شاعر از تاریکی و طولانی بودن شب‌های هجران و جراحات ناشی از ابرو و مژگان معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیه‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۲۴۶

دلم پیوست به ایشان در آن زلف و زنخدانش
چه محکم شد فراهم کنده و زنجیر و زندانش

به تیغ اشتیاقم کشت و خرسندم که در محشر
به دستاویز خونخواری زنم دستی به دامانش

مگر بار غم از جانم خود آخر وهله برداری
که این دردی است کز اول فرو ماندم به درمانش

مریض عشق را لابد طبیبی چون تو بایستی
که داری شربتی در خور از آن عتاب خندانش

نبود ار تنگدل از داغ لعلت غنچه در معنی
چرا چون جیب گل بی پرده چاک آید گریبانش

چه باغ است اینکه در عین بهار از غایت حرمان
به جای نغمه افغان می کند مرغ گلستانش

به زلف او چو دل بستی ز احوال من آگه شو
که آن سرگشته هم شبهی است از شب های هجرانش

چنان تاریک و طولانی که بی یک مو خلاف آمد
سواد شام هجران مو به مو زلف پریشانش

از آن نالم که نامد بر سرم چون زخم زد ورنه
گرانی نیست دل را یکسر سوزن ز پیکانش

به صد شمشیر و ناوک نامد از دشمن صفایی را
جراحاتی که دارد سینه ام ز ابروی و مژگانش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.