هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و دلدادگی به معشوق سخن می‌گوید و از رنج‌های عشق و فراق می‌نالد. او از دل‌بستن به معشوق، رهایی از غم‌های دنیا، و فداکاری در راه عشق سخن می‌گوید. همچنین، از ناامیدی و سوختن در آتش فراق یاد می‌کند و بیان می‌کند که دیگر توان تحمل دوری معشوق را ندارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و گاه غمگین است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته نیاز به درک ادبی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۲۵۸

دیده و دل تا به عقد گوهر و لعل تو بستم
بر رخ از جزع یمان بس رشته مرجان گسستم

جان سپاری را به پایت سرفکندم و ز رقیبان
مردم از خجلت که ماند غیر این کاری ز دستم

دور چون با من رسد ساقی مرا ساغر مپیما
من مدامم از چشم خون ریز تو می ناخورده مستم

تا به شور انگیز جامم باده شیرین چشاندی
بی ترش رویی شراب تلخ را ساغر شکستم

تا به قید طره ات بستم تعلق یکسر مو
بی گزاف از قید غم های دو گیتی باز رستم

بر وصالت جان فشانم رستگاری راهم امشب
تا نپنداری که یک روز از فراقت صبر هستم

خاست تاز آتش رخ دود خط من زین تغابن
آذر آسا بر سر کویت به خاکستر نشستم

کی به من کردی دراز از آستین دست تطاول
دیدی ار کوته تری افلاک از دیوار دستم

شکوه از دوران مینایی سپهرم نیست در خور
چون صفایی خون دل قسمت شد از دور الستم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.