۱۰۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵۹

قبولم کن که لالای تو گردم
بلا گردان بالای توگردم

هزارم جان عطا فرمای و هر روز
بیا تا دور اعطای تو گردم

برم بینی ز فکر روشن ای دوست
اگر خالی ز سودای تو گردم

مبرا جستم از عالم سراپای
که پا تا سر تولای تو گردم

خرد سر بر خطم بنهاد از آنروز
که هر شب مست صهبای توگردم

برو اخلاق خویش از دیگران پرس
که من محو تماشای توگردم

دل از جان کی شناسم یا سر از پای
در آن معرض که شیدای تو گردم

به خاکم آسمان ساید سر فقر
اگر خاشاک صحرای توگردم

کجا برخیزم از رایت بهر باد
مگرخاک کف پای تو گردم

کجا برخیزم از رایت بهر باد
مگر خاک کف پای تو گردم

نیندیشم ز ننگ زشت نامی
همان بهتر که رسوای تو گردم

ز عین رحمتم باری مینداز
قتیل چشم شهلای تو گردم

مرا هم خط به سرکش چون صفایی
اگر یک لحظه از رای تو گردم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.