هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و ناامیدی از وصال معشوق می‌گوید. او از حسد فلک و خاک شکایت دارد که مانع رسیدنش به معشوق شده‌اند. شاعر با تصاویری مانند خاک بر سر، بید بر دیده، و سوز درون، عمق غم و اندوه خود را نشان می‌دهد. در نهایت، او به این نتیجه می‌رسد که برای مقابله با این دردها نیاز به تدبیر دیگری دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده‌ی ناشی از فراق و ناامیدی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

شمارهٔ ۲۷۸

باخاک ره اگر فلک آرد برابرم
نگذارد از حسد که نهی پای بر سرم

در ره گذاشت چشمم و بر خاک ره گذشت
خاکم به فرق باد که ازخاک کمترم

آرام دل به زلف دلارام بسته بود
دردا که رفت دلبر و نگذاشت دل برم

من با کمال یاسه به وصلت امیدوار
این دولت از کجا شود آیا میسرم

در گلشنم ز بال فشانی چه دل گشود
ای کاش پیش از این به قفس ریختی پرم

بی سایه ی سهی قد سروت به سیر باغ
بر دیده برگ بید زند تیغ خنجرم

تف دلم ز خشک لبی گر یقینت نیست
اینک گواه سوز درون دیده ترم

با روی زرد و اشک روان خوشدلم که شد
ملک غمت مسخر از این گنج و لشکرم

نتوان علاج هجر صفایی به صبر کرد
باید درین مجاهده تدبیر دیگرم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.