هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد هجران و غم عشق می‌نالد و از صبا می‌خواهد پیامی به یارش برساند. او از رنج دوری، تنهایی و بی‌کسی سخن می‌گوید و اشک‌های خونین خود را توصیف می‌کند. شاعر به مرگ و مزار خود اشاره می‌کند و آرزو می‌کند که یارش پس از مرگ او بر مزارش گذری کند. او از دشمنان و بی‌آبرویی می‌گوید، اما تأکید می‌کند که دوستش محضِ کرامت است و عیب و عار او را نمی‌شمارد. در پایان، شاعر از ضعف جسم و دل شکسته خود می‌نالد و از یار می‌خواهد اگر گذری دارد، به او توجه کند.
رده سنی: 18+ این شعر دارای مضامین عمیق عاشقانه، غم هجران، تنهایی و مرگ است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم مانند اشک خونین، مرگ و مزار ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

شمارهٔ ۳۲۱

یک ره ای صبا سوی یار من، بگذر و بگو کای نگار من
غم ز مرگ من داد کام تو، دل ز هجر تو ساخت کار من

من به کنج غم مانده دردناک، گه زنخ به کف گه جبین به خاک
غیر اشک خون کس نکرده پاک، گرد بی کسی از عذار من

ای مه چگل شرم آب و گل، راز و آشکار آب جان و دل
تا فتاده تن از تو منفصل، گشته متصل غم دوچار من

نوبت دگر از درون خاک، سر برآورم تا به صدق پاک
جان کنم فداک گر پس از هلاک، بگذری یکی بر مزار من

مرهمم به ریش هل به دست خویش، تا رود به کام کار دل ز پیش
پس نیوفتد نوش جان ز نیش، ورنه وای وای حال زار من

دل به مقدمت جان و سر نهاد، هرچه رد و راد در ره ی تو داد
بازش از کمی خجلتی زیاد، در به رخ گشاد از نثار من

در ریاض عیش یاد وی کجا، خرمی گذاشت تا فرو نریخت
صرصر هلاک خام و پخته پاک، خشک و تر به خاک برگ و بار من

پیش دشمنم مغز اگر ز پوست، یا خود آبروی کم ز آب جوست
نیست غم که دوست محض مکرمت، فخر و عز اوست عیب و عار من

شد صفایی ام دور از آن نگار، تن ز بس ضعیف دل ز بس فگار
ننگری نزار جز خطی غبار، گر کنی گذار، از کنار من
وزن: فاعلات فع فاعلات فع فاعلات فع فاعلات فع
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.