هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه بیانگر درد هجران، ناامیدی و شرمساری از رقیبان است. شاعر از عشق بی‌پاسخ، رنج دوری و امیدهای بربادرفته می‌گوید. او با تصاویری مانند "خون دل" و "مشک تتاری"، عمق غم خود را نشان می‌دهد و در نهایت به بی‌اعتباری نزد یاران اعتراف می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی پیچیده، درد هجران و مفاهیم شاعرانه‌ای است که برای درک عمیق‌تر به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات مانند "خون دل" یا "قاتل" ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۳۶۳

سر به فتراکم نخواهی بست بعد از جان‌سپاری
تا مرا باز از رقیبان حاصل آید شرمساری

گر ز خویشم رانده بودی خو به حرمان کرده بودم
نیست الا ناامیدی حاصل امیدواری

جز دل من کز پی زلف دلاویز تو خون شد
حاش لله خون ندیدم خیزد از مشک تتاری

دفع غم را می خورم و امید کاندازد به حشرم
عدل حق برگردن هجران گناه می گساری

گل کنم ز اشک آستانت و آستین ها گوهر آرم
دانم ار وصلت به زر گردد میسر یا به زاری

در شب هجران به خود پیچیم چون زلف تو تا کی
دل ز رشک بی قراران من زتاب بی قراری

نذر کردم تا فرو ریزم به مزد شست و بازو
جان به پاس قاتل ار بیرون برم زین زخم کاری

خواری اغیار بردم تا عزیز آیم دریغا
شد همینم پیش یاران مایهٔ بی‌اعتباری

راز دل آخر صفایی اوفتاد از پرده بیرون
ز آستین چندانکه کردم در نظرها پرده داری
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.