هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق، جدایی، و درد دل سخن میگوید. او از زیبایی معشوق و دوری از او شکایت دارد و به مفاهیمی مانند خاکساری، هنر، و جاودانگی اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات فلسفی و انتزاعی آن نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
شمارهٔ ۳۷۱
یار از رخ نکرده جلوه گری
هست دل را خیال پرده دری
کردی انکار حسن شاهد ما
نیست این جز گناه بی بصری
روی از این در به درگه که کنم
که مرا نیست خوی دربدری
وقت شد کز رخم بشویی گرد
خاک بیزی بس است و خون جگری
در مقامی که جز هنر نخرند
تا چه ازرم به عیب بی هنری
تا خبر گشتم از تو دورترم
خرما روزگار بی خبری
شب و روزم به خوشدلی پرداخت
گریه ی شام و ناله ی سحری
جویی از ملک جاودان ای دل
خاکساری بخر به تاجوری
تا صفایی کشید باده ی عشق
زهر درکام وی کند شکری
هست دل را خیال پرده دری
کردی انکار حسن شاهد ما
نیست این جز گناه بی بصری
روی از این در به درگه که کنم
که مرا نیست خوی دربدری
وقت شد کز رخم بشویی گرد
خاک بیزی بس است و خون جگری
در مقامی که جز هنر نخرند
تا چه ازرم به عیب بی هنری
تا خبر گشتم از تو دورترم
خرما روزگار بی خبری
شب و روزم به خوشدلی پرداخت
گریه ی شام و ناله ی سحری
جویی از ملک جاودان ای دل
خاکساری بخر به تاجوری
تا صفایی کشید باده ی عشق
زهر درکام وی کند شکری
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.