هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه به توصیف زیبایی و جمال معشوق می‌پردازد و از عشق و دل‌باختگی سخن می‌گوید. شاعر از جمال معشوق چنان سخن می‌گوید که حتی فرشتگان و پریان نیز از زیبایی او شرمسارند. او از جدایی و درد عشق نیز یاد می‌کند و بیان می‌دارد که زندگی بدون معشوق برایش بی‌معناست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و جدایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۷۴

بدین جمال که دل می بری ز دست پری
زهی سعادت آیینه کاندرو نگری

ز بس به راه تو ریزد ستاره دیده خلق
زمین به چرخ کشد سر، تو چون برآن گذری

اگر نبود ز شرم تو رشک حور و ملک
چرا نهفت ز مردم جمال خویش پری

تو آن بتی که ز لطف و صفا و مهر و وفا
ز دلبران همه دل برده ای به خوب تری

چرا به سیر گلستان ز دشت ناید باز
اگر خجل ز خرام تو نیست کبک دری

درون پرده و دل ها بری ز پرده برون
چها کنی اگر آیی برون به پرده دری

به بوی زلفت اگر خون خود خورم نه عجب
دلم ز لعل تو آموخت رسم خون جگری

به حسرتم رود اوقات و شادمانم باز
که زندگانی من در غمت شود سپری

صفایی از تو بگو صبر چون کند که گذشت
غم جدائیت از حد طاقت بشری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.