هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج ناشی از هجران و فراق است. شاعر از بی‌وفایی دنیا و ناامیدی در عشق شکایت می‌کند و از تحمل رنج هجران می‌نالد. او از عشق نافرجام و بی‌پاسخ خود می‌گوید و آرزو می‌کند که ای کاش به جای تحمل این درد، مرگ را انتخاب می‌کرد. همچنین، شاعر از بی‌تأثیری فغان و ناله‌های خود سخن می‌گوید و احساس می‌کند که هیچ ثمری از این دردها نمی‌برد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عمیق عاشقانه، درد فراق و ناامیدی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامناسب باشد. درک این مفاهیم نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۳۷۵

سعادتی است زمین را تو چون بر آن گذری
کرامتی است فلک را تو چون در آن نگری

دریغ و درد که آغاز آشنایی ما
به کام غیر چو عمر عزیز می گذری

به ناامیدی و افسوس وحسرتم مپسند
کدام تاب و تحمل که بینمت سفری

چه کرده ام که سزاوار رنج هجرانم
خدای را که هلاکم مکن به خون جگری

بریز خون من آنگه عزیمت سفر آر
چرا به دست فراقم به زندگی سپری

اگر به دست خود اکنون مرا کشی به از آن
که عمر در غم هجران همی شود سپری

ببر سر من و بار از برم ببند و برو
دلت ز صحبت ما گر ملول گشت و بری

حدیث عشق بپوشیدمی ز دشمن و دوست
اگر سرشک نکردی به خیره پرده دری

دلت ز آه صفایی به رحم نامد نرم
ثمر نبود فغان را ز فرط بی اثری
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.