هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج ناشی از عشق و هجران سخن می‌گوید. شاعر از زخم‌های پنهان دل و حیرانی خود می‌نالد و از بی‌وفایی و دوری معشوق شکایت دارد. او با اشاره به مفاهیمی مانند عشق، وفاداری، رنج و پشیمانی، احساسات خود را بیان می‌کند و در عین حال، به مسائل اخلاقی و دینی نیز اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و پیچیده است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی مفاهیم مانند کفر، دین و مسائل اخلاقی ممکن است برای سنین پایین نامفهوم یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۳۸۴

دریغ و درد کز این لطمه های پنهانی
نهاد کشور دل باز رو به ویرانی

ز دیگران بشنو شرح حال من که مرا
خبر ز خویش نباشد ز فرط حیرانی

چه زخمها که به دل خورد و تن بجاست هنوز
مرا بسی عجب آید از این گران جانی

ببند طره ی دلم باز جو ترا چه گناه
که پرسشی بکنی ز آن غریب زندانی

به چشم کفر ندارم چرا سپاری دل
که این معامله دور است از مسلمانی

خیال وصل تو خرسند داردم ورنه
ز هجر حاصل من چیست جز پشیمانی

به خلد بی تو کنم زندگی به دشواری
به همره تو به دوزخ روم به آسانی

به حرمت قد و تعظیم قامتت ننشست
که ایستاده به یک پای سرو بستانی

اگر نه شرم غزال تو بند خاطر اوست
نیاید از چه به شهر آهوی بیابانی

صفایی ار ز خدایت امید مغفرت است
چرا بری همه فرمان نفس شیطانی

به کام خواهی اگر کارهای هر دو جهان
متاب روی ز درگاه وجه یزدانی

جهان دانش و دین آفتاب فضل و شرف
سپهر مجد و کرامت حکیم کرمانی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.