۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۹۹

بدین اخلاق و اوصاف خدایی
ترا نبود گریز از دل ربایی

به دام و آشیان مرغ غمت راست
بسی بهتر اسیری از رهایی

دل از قیدم رهان کاین رشته برپای
ندارد فرق بندی یا گشایی

قوی تر بر وفایت عهد بستم
ز خوبان هر چه دیدم بی وفایی

شکیبایی مدار از ما تمنا
گذشت از صبر کارم در جدایی

چه دولت ها دهد دستم که یکبار
به سر وقتم به پای پرسش آیی

چو زلفت بار غم در هم شکستم
مرا ز آن حقه باید مومیایی

سرم بر عرش ساید گر کند باز
به چشمم خاک پایت توتیایی

مرا باشد شفا از آن لب تو مپسند
که من گردم هلاک از بی دوایی

به دوزخ رفتنش مشکل نباشد
توگر همراه باشی با صفایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۹۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.