هوش مصنوعی: شاعر در این متن از ناتوانی خود در برابر گناه و نیاز مطلقش به خداوند سخن می‌گوید. او ابراز می‌کند که هیچ پناهگاهی جز درگاه الهی ندارد و از عشق و نیاز خود به خدا می‌نالد. همچنین، او از ضعف خود در برابر عشق الهی و ناتوانی در ابراز کامل این عشق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا دارای مفاهیم عمیق عرفانی و مذهبی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار است. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تفسیر و توضیح دارند که برای مخاطبان با سن بالاتر مناسب‌تر است.

شمارهٔ ۳

به دست اگر چه متاعی به جز گناه ندارم
ولی چه چاره که غیر از درت پناه ندارم

هم از تو پیش تو نالم خلاف مردم عالم
کجا روم که جز این در گریزگاه ندارم

کسی نداد پناهم تو ره به خویشتنم ده
که آشکار و نهان جز سوی تو راه ندارم

بهای وصل تو بسیار و من بضاعتم اندک
به خورد عشق دریغا که دستگاه ندارم

از این نوای دمادم وز این سرشک پیاپی
به دیده اشک نماند و به سینه آه ندارم

بریز خون من امشب کجا مجال تظلم
مرا که روز قضا جز یکی گواه ندارم

به یمن عشق تو عمری است ای گدای تو شاهان
که هیچ بیم و امید از گدا و شاه ندارم

گرم ز فرط کرم رو سفید خواهی و فارغ
به حشر واهمه از نامه ی سیاه ندارم

به تاج زر نتوان سر ز راه برد صفائی
مرا که بر سر کویش به سر کلاه ندارم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.