هوش مصنوعی:
این متن به توصیف صحنههای غمانگیز و ظلمهای وارده بر یک شخصیت مقدس و مظلوم میپردازد. با استفاده از تصاویر شاعرانه و نمادین، رنجها، بیعدالتیها و مصائب این شخصیت را به تصویر میکشد. متن پر از احساسات شدید و مضامین مذهبی و عرفانی است.
رده سنی:
16+
متن حاوی مضامین عمیق عرفانی و مذهبی است و همچنین صحنههای خشونتآمیز و غمانگیز را به صورت نمادین توصیف میکند. درک این مفاهیم نیاز به بلوغ فکری و شناخت قبلی از ادبیات عرفانی و مذهبی دارد.
بند ۷
آن راد سر به نوک سنان بر سزا نبود
و آن پاک تن به لجه ی خون در سزا نبود
آن جسم تابناک و سر پاک را مگر
جز خون و خاک بالش و بستر سزا نبود
آن تن که خلعت آمدش از حله های خلد
عریان به خاک معرکه بی سر سزا نبود
وقت قتال شاه ملایک سپاه را
از آه و اشک رایت و لشکر سزا نبود
چون صید تیر خورده به چنگ سگان شام
شیرحجاز واله و مضطر سزا نبود
بر داغ نوجوان پسر آن ناتوان پدر
اشکش به خاک و آه بر اختر سزا نبود
بر قصد یک تن ار همه خود بت پرست نیز
یک دشت تیغ و نیزه و خنجر سزا نبود
یک قلب وتیغ های مجدد زهی ستم
یک جسم و تیرهای مکرر سزا نبود
آن را کش اختران زره و خود و مهر و ماه
از خار و خاره جوشن و مغفر سزا نبود
و آنرا که اطلس فلکش طرف آستین
خاک سیاه خلعت پیکر سزا نبود
شمعی که چشم عقل از او کسب نور کرد
خامش فتاده در ره صرصر سزا نبود
فلک نجات و لنگر ایجاد و بحر جود
در شط خون چو حوت شناور سزا نبود
ظلمی که رفت بر شه دین زان سپاه دون
در حق هیچ ظالم کافر سزا نبود
آهنگ قتل و غارت و انداز اخذر و اسر
بر زادگان شافع محشر سزا نبود
آری همیشه پیشه ی دوران چنین گذشت
گردون به کام دشمن ارباب دین گذشت
و آن پاک تن به لجه ی خون در سزا نبود
آن جسم تابناک و سر پاک را مگر
جز خون و خاک بالش و بستر سزا نبود
آن تن که خلعت آمدش از حله های خلد
عریان به خاک معرکه بی سر سزا نبود
وقت قتال شاه ملایک سپاه را
از آه و اشک رایت و لشکر سزا نبود
چون صید تیر خورده به چنگ سگان شام
شیرحجاز واله و مضطر سزا نبود
بر داغ نوجوان پسر آن ناتوان پدر
اشکش به خاک و آه بر اختر سزا نبود
بر قصد یک تن ار همه خود بت پرست نیز
یک دشت تیغ و نیزه و خنجر سزا نبود
یک قلب وتیغ های مجدد زهی ستم
یک جسم و تیرهای مکرر سزا نبود
آن را کش اختران زره و خود و مهر و ماه
از خار و خاره جوشن و مغفر سزا نبود
و آنرا که اطلس فلکش طرف آستین
خاک سیاه خلعت پیکر سزا نبود
شمعی که چشم عقل از او کسب نور کرد
خامش فتاده در ره صرصر سزا نبود
فلک نجات و لنگر ایجاد و بحر جود
در شط خون چو حوت شناور سزا نبود
ظلمی که رفت بر شه دین زان سپاه دون
در حق هیچ ظالم کافر سزا نبود
آهنگ قتل و غارت و انداز اخذر و اسر
بر زادگان شافع محشر سزا نبود
آری همیشه پیشه ی دوران چنین گذشت
گردون به کام دشمن ارباب دین گذشت
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: ترکیب بند
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بند ۶
گوهر بعدی:بند ۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.