۱۶۷ بار خوانده شده

بند ۲۷

چون نوبت قتال ز یاران به شه فتاد
پاسی پس از مقاتله در قتلگه فتاد

چون زخم های خویش به گرداب خون نشست
چون مرغ پر به خون زده برخاک ره افتاد

با یک هزار و نهصد و پنجاه زخم بیش
او را چو نوک تیر به خون جایگه فتاد

یا از عناد اهل حسد یوسفی عزیز
با پاره پاره پیکر عریان به چه افتاد

چون شمس شامگه که به سرخی کند غروب
طلعت نهفت و صبح جهانی سیه فتاد

بر داغ مرگ او دل اسلام و کفر سوخت
و آتش به جان بتکده و خانقه فتاد

آن ساعت از تراکم اطوار مختلف
با روز رستخیز بسی مشتبه فتاد

از بادهای زرد و سیه کآن زمان وزید
شد کهربا زمین و فلک چون شبه فتاد

پس فوجی از سپاه چو سیلاب فتنه خیز
از حرب گاه آمد و در خیمگه فتاد

هر سفله ی حریص در آزار اهل بیت
از فرط ناکسی به خیالی تبه فتاد

از اضطراب زینب و کلثوم و عابدین
لرزید عرش و رعشه به خورشید و مه فتاد

اموال شاه کشته به تاراج قوم رفت
هر چیزشان به چنگ یکی ز آن سپه فتاد

برروی بانوان حرم برقعی نماند
از فرق آفتاب سزد گر کله فتاد

خاک خیام ز آتش خصمش به باد رفت
و آن کاروان بی سر و سامان به ره فتاد
پس راه کوفه پیش گرفتند آن گروه
پیچید برخود آن در و دیوار و دشت و کوه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بند ۲۶
گوهر بعدی:بند ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.