۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰ - شیخ سعدی فرماید

کس بچشمم در نمیآید که گویم مثل اوست
خود بچشم عاشقان صورت نبندد غیر دوست
در جواب او

جز قبا و پیرهن نبود بعالم یارو دوست
تن درون پوستین باشد بسان مغزو پوست

با وجود دگمه در در گریبان هر که او
وصف گوی ریسمانی میکند بیهوده گوست

یک سر سوزن ندارد فکر رخت مردمان
آبروی رختها نزدیک گازر آب جوست

از شمیم جیب صوف و روی اطلس در جهان
شیوه و نازگلستان هر بهار ازرنگ و بوست

زیج مخفی و سطرلاب غلاف آینه
بایدت تا جامه پوشیدن بدانی کی نکوست

هم بدان آینه پشمان توان دیدن عیان
تاجل خر را چه مظهر یاعبائی را چه روست

زاستین و دامن آن کودست و لب را پاک کرد
نی زبی دسمالیست ایخواجه اینش طبع و خوست

کی ببخشش پوستین از سر برآرد هر تنی
اولش مغزی بباید تا برون آید ز پوست

(قاری) از جنس دگر هر روز رخت آرد ببر
هر که بیند گویدش این اوست یارب یا نه اوست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹ - سید جلال الدین عضد فرماید
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱ - من نوادر افکاره
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.