۱۰۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱

به سویت از چه ز محراب می کند رو را
مگر به شیخ نمودی تو طاق ابرو را

چونیشکر ز قدم تا به فرق شیرینی
بگوئی ار همه تلخ وترش کنی رو را

مه است منخسف، آفتاب منکسف است
و یا حجاب به رخسار کرده ای مو را

کنی اسیر دل خسته را به چنگل زلف
چنانکه صید کند شاهباز تیهو را

مگر نه دوزخ از آن گناهکاران است
به من ز چیست ندانم نیفکنی خو را

مگر نه خال تو جا کرده برلب کوثر
که گفت ره نبود در بهشت هندو را

کسان که پند من از عشق دوست می گویند
چو من به چشم حقیقت ندیده اند او را

گرفته ز ابرو ومژگان ز چیست تیر وکمان
خود او اسیر کند از نگاهی آهو را

بدین روش که سراید غزل بلند اقبال
روا بود که بشویند شعر خواجو را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.