۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳

زیر سرو و پای گل بنگر صفای لاله را
زن دوجام می که تا گیرد غم صد ساله را

نوعروس باغ را با این سه بخشیده است زیب
آفرین ها کرد باید صنعت دلاله را

با وجود اینکه خود رویش چو روی دلبر است
داغ عشق کیست کافتاده است بر دل لاله را

ز آنچه داری در میان جام ساقی ده که من
دیدم اندر روی لاله قطره های ژاله را

گل همی گوید بس است ای بلبل بی دل منال
او ز شور عاشقی سر داده آه وناله را

می برد از من حواس خمسه خط روی دوست
یادم آید در فلک بینم چوماه وهاله را

ای بلند اقبال حیرانم که بااوج کلیم
سامری بهر چه می گیرد پی گوساله را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.