هوش مصنوعی:
این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از درد دوری معشوق و رنجهای عشق سخن میگوید. او از تلخیهای هجران، مستی نگاه یار، و امید به وصال مینالد و در عین حال، از طعنههای زاهدانه نیز شکایت دارد. در نهایت، شاعر به بلندی اقبال و نورانیشدن از وصل معشوق اشاره میکند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و عرفانی عمیق است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات مانند 'خنجر' و 'نیش زنبور' ممکن است برای سنین پایین نامناسب تلقی شود.
شمارهٔ ۲۰۶
بی سبب نبود که یار ازچشم خود دورم نمود
دیدچون مستاست وخنجر دار منظورم نمود
خواستم کز شهد لبهایش دهان شیرین کنم
تلخکام از مژه چون نیش زنبورم نمود
من نبویم مشک و نه کافور جویم ز آنکه یار
بی نیاز از روی و مواز مشک وکافورم نمود
چون لبش آمدعقیق آسا خطش فیروزه فام
گه مقیم اندر یمنگاه درنشابورم نمود
عاشقی را بعد مردن زنده دیدم گفتمش
چون شدی گفتا گذر یار از سر گورم نمود
زاهدا من می نخوردم چند تکفیرم کنی
از نگاهی چشم دلبر مست ومخمورم نمود
بودم اندر پستی وظلمت بسی از هجر دوست
وصل رخسارش بلند اقبال وپر نورم نمود
دیدچون مستاست وخنجر دار منظورم نمود
خواستم کز شهد لبهایش دهان شیرین کنم
تلخکام از مژه چون نیش زنبورم نمود
من نبویم مشک و نه کافور جویم ز آنکه یار
بی نیاز از روی و مواز مشک وکافورم نمود
چون لبش آمدعقیق آسا خطش فیروزه فام
گه مقیم اندر یمنگاه درنشابورم نمود
عاشقی را بعد مردن زنده دیدم گفتمش
چون شدی گفتا گذر یار از سر گورم نمود
زاهدا من می نخوردم چند تکفیرم کنی
از نگاهی چشم دلبر مست ومخمورم نمود
بودم اندر پستی وظلمت بسی از هجر دوست
وصل رخسارش بلند اقبال وپر نورم نمود
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.