۱۰۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۹۲

بوی یار مهربان آیدهمی
بر مشامم بوی جان آید همی

خانه را ای دل ز آلایش بروب
زآنکه سویت میهمان آید همی

من نمی خواهم بگویم راز دل
بیخود از دل بر زبان آیدهمی

آن پری کز چشم مردم شد نهان
بینمش هر سوعیان آید همی

دوش گفتم شرحی از گیسوی او
بوی مشکم از دهان آید همی

چون سخن گویم ز اوصافش ملک
بر زمین از آسمان آید همی

ثابت ای دل در محبت شو که دوست
درمقام امتحان آید همی

خار وخارا در برم از عشق تو
چون پرند وپرنیان آید همی

با تو درگلخن اگر منزل کنم
پیش چشمم گلستان آید همی

ناید ار یک ذره لطفت در میان
سود دو عالم زیان آید همی

ای بلنداقبال از این گفتارها
از تو هر کس بدگمان آید همی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.