هوش مصنوعی: این شعر روایتگر گفتگوی عاشقانه بین بلبل و گل است. بلبل از فراق گل شکایت می‌کند و از درد هجران و عشق نافرجام می‌نالد. گل نیز در پاسخ، از عشق و وفاداری بلبل سخن می‌گوید. شعر پر از احساسات عمیق عاشقانه و توصیف‌های طبیعت‌گرایانه است.
رده سنی: 15+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

بخش ۹ - احوال پرسی گل از بلبل

به بلبل بیفتاد چون چشم گل
همی ریخت برچهر خون چشم گل

ز غیرت چنان آتشی برفروخت
دلش سخت برحال بلبل بسوخت

بدو گفت کای عاشق دلفکار
که هستی چنین واله و بیقرار

چسان بود درهجر من حال تو
چه بگذشت برتو مه وسال تو

بگو دور گشتم چو من از برت
چه آمد زهجران من بر سرت

که یار تو می بود شبهای تار
به گلشن بدی یا که درکوهسار

تو را با که می بودگفت وشنود
تو را در شب وروز مونس که بود

گهی آمدی سوی گلزار وباغ
گهی می گرفتی ز حالم سراغ

ویا در دلت یادی ازمن نبود
ز یادمنت دهر غافل نمود

ازین چرخ کج گردش کج مدار
قراری نماند گهی برقرار

همه پیشه وعادش کین بود
عجب بد نهاد و بد آیین بود

به گل گفت بلبل که ای یار من
فرح بخش حال دل زار من

دلم ز آتش دوریت بد کباب
نه خور داشتم در فراقت نه خواب

ز بس برجمالت دلم واله بود
همه کار من روز و شب ناله بود

به سال ومه و هفته لیل ونهار
طلب مرگ می کردم از کردگار

نمردم زهجر تو روئین تنم
گر اسفندیاری شنیدی منم

تو راچون ندیدم دگر در چمن
چمن را سپردم به زاغ و زغن

ز دیدار تو چون شدم ناامید
دگردر گلستان مرا کس ندید

شب وروز جز ناله کارم نبود
کسی جز غم و غصه یارم نبود

کجا می شدی درجهان باورم
که بار دیگر آئی اندر برم

چو باز آمدی شکر یزدان کنم
به پای تو قربان سرو جان کنم

بود جان و سر بهر قربان دوست
سر و جانی ار هست از بهر اوست
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۲۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۸ - رفتن بلبل به گلشن برای دیدن گل
گوهر بعدی:بخش ۱۰ - گفتگوی گل با بلبل
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.