هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عطار نیشابوری، با استفاده از استعارهها و تشبیههای زیبا، به توصیف معشوق و حالات عاشق میپردازد. شاعر از زلف معشوق به عنوان مشک، از چهرهاش به عنوان گنج حسن، و از عشق به او به عنوان بیماری یاد میکند. همچنین، از عناصر طبیعت مانند مار، عقرب، افعی، و زاغ برای توصیف حالات خود استفاده میکند.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و تشبیههای پیچیده ممکن است برای خوانندگان جوانتر دشوار باشد.
شمارهٔ ۴
زلفکان تومگر عطارند
کاینهمه مشک به دامان دارند
مشت موئی نه فزونند از بو
گوئی از مشک دو صد خروارند
گر بگوئیم که مشکند خطاست
که به هر تار دوصدتاتارند
شب هجران تو یا بخت منند
که چنین تیره بدین سان تارند
شرح آشفتگی حال مرا
از ازل تا به ابد طومارند
اوفتندت ز یمین و ز یسار
گاه چون رشته گهی زنارند
نوشدارو طلبند از لب تو
مگرازعشق رخت بیمارند
از درازی چو شب یلدایند
وز سیاهی چو دل کفارند
برده اند از کف خلقی دل ودین
بوالعجب حیله گر وسحارند
گر نه طاووس چرا در خلدند
گر سمندر نه چرا در نارند
گرنه عقرب زچه در جولانند
ورنه افعی ز چه پر آزارند
گزنه دزدند چرا دربندند
از چه لرزند نه گر عیارند
گرنه مشکند چرا مشک افشان
ورنه عنبر ز چه عنبر بارند
مارکانند که در بستانند
زاغکانند که درگلزارند
زنگیانند که از زنگ به روم
ارمغان در بر قیصر آرند
یادو هندوست که در باغ ارم
گاه گلچین وگهی گلکارند
گنج حسن است رخ وزلفینت
زده چنبر به سرش چون مارند
پی تاراج دل وغارت دین
سپه حسن تو را سالارند
سر ز ایشان مبر ای یار ارچه
سرکش وراهزن و طرارند
که غلامی ز غلامان شهند
سایه افکن به سر مهر ومهند
کاینهمه مشک به دامان دارند
مشت موئی نه فزونند از بو
گوئی از مشک دو صد خروارند
گر بگوئیم که مشکند خطاست
که به هر تار دوصدتاتارند
شب هجران تو یا بخت منند
که چنین تیره بدین سان تارند
شرح آشفتگی حال مرا
از ازل تا به ابد طومارند
اوفتندت ز یمین و ز یسار
گاه چون رشته گهی زنارند
نوشدارو طلبند از لب تو
مگرازعشق رخت بیمارند
از درازی چو شب یلدایند
وز سیاهی چو دل کفارند
برده اند از کف خلقی دل ودین
بوالعجب حیله گر وسحارند
گر نه طاووس چرا در خلدند
گر سمندر نه چرا در نارند
گرنه عقرب زچه در جولانند
ورنه افعی ز چه پر آزارند
گزنه دزدند چرا دربندند
از چه لرزند نه گر عیارند
گرنه مشکند چرا مشک افشان
ورنه عنبر ز چه عنبر بارند
مارکانند که در بستانند
زاغکانند که درگلزارند
زنگیانند که از زنگ به روم
ارمغان در بر قیصر آرند
یادو هندوست که در باغ ارم
گاه گلچین وگهی گلکارند
گنج حسن است رخ وزلفینت
زده چنبر به سرش چون مارند
پی تاراج دل وغارت دین
سپه حسن تو را سالارند
سر ز ایشان مبر ای یار ارچه
سرکش وراهزن و طرارند
که غلامی ز غلامان شهند
سایه افکن به سر مهر ومهند
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب: چند بندی
تعداد ابیات: ۲۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.