هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید. شاعر از زیبایی معشوق، نگاه جذابش، وعده‌های بی‌وفا و درد فراق می‌سراید. او از عشق بی‌پایان خود می‌گوید و اینکه حتی قیامت هم نمی‌تواند او را از این عشق بازدارد. همچنین، از قدرت و جلال معشوق و تأثیر شگفت‌انگیز کلامش سخن می‌راند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مفاهیمی مانند قیامت و فراق نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۳۳

کشیده طره سر از اختیار عارض قامت
گناهکار، سیه رو بود به روز قیامت

شهید چشم توام بوسه ای نکرده ز لعلت
خراب مست شدم جرعه ای نخورده از جامت

مرو به حلقه ی عشاق و شور و فتنه میفکن
چنین مکن که قیامت به پا شود از قیامت

هزار بار دل مردمان ز داغ تو خون شد
بریخت خون دل خود ندیده دیده به کامت

به روی و موی خودم وعده داده ای که بیایی
خلاف وعده چه شد، نه نهار بود نه شامت

ز جان و دل گذرد هر که زلف و خال بیند
مگر تو جایل و وان زلف و خال دانه و دامت

مرا بگوی که گردن زنند و سر بشکافند
هوای عشق تو از سر نمی رود به سلامت

قد تو سرو نگویم رخ تو لاله نخوانم
که سرو بنده ی بالای تو است و لاله غلامت

کسی که با تو نشیند عجب که جز تو گزیند
چنین که شهد و شکر خیزد از بیان و کلامت

شکر که دید گل افشان و گل که دید شکربار؟
سخن بگوی و بفرما: که معجز است و کرامت

اگر حدیث دهانت به شاخ گل بنویسم
درخت گل شکر آرد به بار تا به قیامت

بریز خون من و جان من ز حشر میندیش
که کشتگان تو از جان گرفته اند غرامت

نگاهت از مژه و ناز قصد جان و دلم کرد
به یک اشاره دو عالم گرفت امیر نظامت

به آفتاب پرستی شده است شهره «وفایی»
چو خط رنگ فرنگت، چو زلف غالیه فامت
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۴
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.