۹۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲

من توبه ز هر چه شیخ گوید پس ازین
صد بار اگر نماز و گر روزه بود

دورم مفکن ز دلستان بهر خدا
از بحر مگو که آب در کوزه بود

گر جان بدهم ز روی دلبر نظری
این بس که مرا ز دور دریوزه بود

ترسا بچه انجیل به من درس دهد
سودای زیارت که به جلعوزه بود

تنها نه «وفایی» به پری دلداده است
کز هر طرفش هزار دل سوزه بود

در مذهب خود قلندران می گویند
صد پای بس است اگر یک موزه بود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.