هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از عشق و دلدادگی سخن می‌گوید، با تصاویری از زلف یار، پیمانهٔ می، و هجران. شاعر از عشق بی‌قید و شرط و فداکاری در راه معشوق می‌گوید و حتی بهشت را در برابر یاد یار ناچیز می‌شمرد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، اشاره‌های غیرمستقیم به می‌نوشی و عشق زمینی دارد که مناسب‌تر است برای سنین بالاتر درک شود.

شمارهٔ ۱

بسته ام باز، به پیمانهٔ می پیمان را
تا ز پیمانهٔ می تازه کنم ایمان را

جز دل من که زند، یک‌تنه بر آن خم زلف
کس ندیده‌ست که گو لطمه زند چوگان را

دل ربودی ز من و جان به تو خواهم دادن
منّت از بخت کشم چون بسپارم جان را

دید تا چاه زنخدان تو را یوسف دل
برگزید از همه آفاق چه و زندان را

گر رسد دست به آن زلف درازم روزی
مو به مو شرح دهم با تو شب هجران را

دوش گفتی بطلب هر چه که خواهی از ما
از تو بهتر چه بود تا که بخواهم آن را

گر اشاره ز لبت هست که جان باید داد
پیش مرجان تو قدری نبود مر جان را

به جحیمم مبر ای دوست که از همّت عشق
رشک فردوس به یاد تو کنم نیران را

گر به جنّت بروم باز تو را می جویم
طالب دوست «وفایی» چه کند رضوان را
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.