هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی و عاشقانه است که به مضامینی مانند عشق، رنج، امید، و حقیقت می‌پردازد. شاعر از عشق و فراق سخن می‌گوید و از درد دل و اضطراب درونی خود یاد می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی مانند صراط و حقیقت دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده یا سنگین باشد.

شمارهٔ ۲۳۵

وجودت تا ز چشم کیمیای امتیاز افتد
چو سیم قلب یک دم کاش راهت بر گداز افتد

تو کز هول صراط از پا فتادی وه نمی‌دانم
چه خواهی کرد اگر ره بر دم شمشیر ناز افتد؟

چه یکرنگی است این یارب که گر محمود را بر دل
شکست از غم رسد چین بر سر زلف ایاز افتد

خوشا بخت همایون فال مرغی کز شگون‌بختی
کند تا سر برون از بیضه در چنگال باز افتد

دلی کو از ازل با خاکساری الفتی دارد
گرش چون آفتاب از خاک برگیرند باز افتد

چنین کز اهل دل زلف درازت می‌رباید دل
از آن ترسم که شهراه حقیقت بر مجاز افتد

مرا تا عمر باقی، شکوة زلف بتان باقی‌ست
مبادا آنکه کس را درد دل دور و دراز افتد

زمانی نگذرد کان مه به بیدادیم ننوازد
خوش آن عاشق که معشوقش چنین عاشق نواز افتد

شدم بیچاره‌تر تا چاره‌ام در دست گردون شد
مبادا کار کس هرگز به بند کارساز افتد

اگر خواهی که یابی قبلة حاجت برو سر نه
به هر جایی که اشک از گوشة چشم نیاز افتد

برون پرده‌ای آگه نیی از اضطراب دل
دلت فیّاض خواهم محرم اسرار راز افتد
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.