۱۰۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷

ای فرش بوی سنبل زلفت دماغ‌ها
پامال شبنم گل روی تو باغ‌ها

امشب بیا به کلبه‌ام ای رشک بوستان
کز روغن گل است لبالب چراغ‌ها

نامم میان سوختگان تا بلند شد
خود را به لاله زار کشیدند داغ‌ها

زان یار خانگی خبری هیچ کس نگفت
لبریز شد ز آبله پای سراغ‌ها

امروز بس که ریخته‌ای خون بلبلان
بربسته شد به خلق ره کوچه‌باغ‌ها

در آفتاب سوخته گشتند قمریان
بر سایه‌های سرو نشستند زاغ‌ها

در هیچ دل نماند غم عشق سیدا
شد پیر در خیال جوانان دماغ‌ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.