۱۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷

ای نگاهت متکای جان به غارت داده‌ها
گردش چشمت کمند وحدت آزاده‌ها

بر زمین خاکساران تا قدم آورده‌ای
نقش پایت می‌زند گل بر سر افتاده‌ها

نام آزادی برآوردند در باغ جهان
همچو سرو بوستان در خدمتت ایستاده‌ها

من کجا ای شیخ و بزم توبه‌فرمایان کجا
می‌پرد مرغ کباب از صحبت بی‌باده‌ها

کی کنند از نیک و بد آیینه‌رویان امتیاز
می‌توان جا کرد خود را در میان ساده‌ها

گریه مستانه‌ام در خانقه آورد زور
زاهدان کردند پای انداز خم سجاده‌ها

سیدا تا دوریی منزل تو را روشن شود
همچو تار شمع پیچیدند با هم جاده‌ها
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.