هوش مصنوعی: این شعر به مضامینی مانند امید، عشق، صبر، رحمت الهی، گذر زمان و تغییرات زندگی می‌پردازد. شاعر از مفاهیمی مانند کعبه دل، آفتاب، یار سفر کرده، خضر، بلبل، گلستان و... بهره می‌گیرد تا احساسات عمیق انسانی و ارتباط با خداوند را بیان کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار می‌باشد. همچنین برخی از ابیات نیاز به تفسیر و تأمل دارند که مناسب مخاطبان با سطح درک بالاتر است.

شمارهٔ ۲۴۱

دل چو از پای فتد دست دعا می گردد
راهرو پیر شود راهنما می گردد

راستی را نبود هیچ زوالی به جهان
سرو اگر خشک شود باز عصا می گردد

آشنایی به جوانان نتوان کرد به زور
تیر ز آغوش کمان زود جدا می گردد

فتنه چون گرد به دنبال مهیا دارد
کاروانی که به آواز درا می گردد

عندلیب تو مگر عزم گلستان دارد
بوی گل هر طرف آغوش گشا می گردد

رحم بر بلبل خود زود کن ای تازه بهار
روزگاریست که بی برگ و نوا می گردد

جام در ویزه ز خورشید گرفتست به کف
آسمان در طلب روزیی ما می گردد

در تمنای تو ای خضر بیابان طلب
سر جدا پای جدا دست جدا می گردد

خبر از یار سفر کرده یی ما هیچ نگفت
آفتاب این همه بیهوده چرا می گردد

سیدا کعبه دل روضه مأیوسی نیست
حاجت خلق از این خانه روا می گردد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.