هوش مصنوعی: این متن شعری است که از مفاهیمی مانند عشق، رنج، انتظار، و انزوا سخن می‌گوید. شاعر از ملامت خود، دوری از گفت‌وگوها، و آرامش در تنهایی می‌گوید. همچنین، اشاراتی به هنر، سفر، و رهایی از قید و بندها دارد. در نهایت، شاعر به مفاهیمی مانند انتظار، خاکساری، و عشق مجنون‌وار اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و انزوا نیاز به بلوغ فکری دارند.

شمارهٔ ۳۴۲

روز محشر بزم دست سوی افسر خویش
بید مجنونم و خود سایه کنم بر سر خویش

صدف من نگشادست دهن پیش سحاب
خاک مالیده حبابم به لب ساغر خویش

ناله دور است ز زنجیر در گوشه نشین
نیستم منفعل از حلقه گوش کر خویش

غنچه خسپیست مرا کار چو مرغان قفس
خواب آسایش من هست به زیر پر خویش

زاد راه سفر ملک عدم ایثار است
در چمن دوخته گل چشم به مشت زر خویش

سر خود در قدم دشمن خود بگذارم
می زنم بوسه کف پای ملامت گر خویش

غنچه ام خاطرم از گفت و شنودن جمع است
روزگاریست که آسوده ام از دفتر خویش

سیدا لعل ز کان آمد و شد صاحب نام
بهتر آنست هنرور رود از کشور خویش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.