هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از رنجها و تنهاییهای خود میگوید. او احساس میکند در زندگی زمینگیر شده و از تهیدستی و بیکسی رنج میبرد. با وجود تلاشهایش، همچنان در گرداب مشکلات گرفتار است و از خود و شرایطش شرمنده است. در عین حال، به زیباییهای طبیعت مانند ماه نو و سنبل اشاره میکند که در تضاد با حال درونی اوست.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، احساسات غمگینانه و ناامیدی بیانشده ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۳۴۳
تا نمودی در گلستان زلف عنبربوی خویش
نکهت سنبل نهاده بر زمین پهلوی خویش
ماه نو را بر آسمان بسیار می بالد به خود
پرده از رخ گیر بنما با هلال ابروی خویش
کرده ام آئینه را عمریست پنهان در بغل
بس که چون برگ خزان شرمنده ام از روی خویش
عمر در بند قبا وا کردن و بستن گذشت
مانده ام عمریست در اشکنجه از پهلوی خویش
جانب هنگامه یی پروانه تکلیفم مکن
می خورم تا زنده ام چون شمع از پهلوی خویش
روزگاری شد نی کلکم ندیده روی آب
از تهیدستی نمی بینم نمی در جوی خویش
مانده ام از بی کسی عمریست در زیر غبار
می روم چون گردباد از بهر جستجوی خویش
سیدا از خانه نتوانم قدم بیرون نهاد
بندها دارم به پا از کنده زانوی خویش
نکهت سنبل نهاده بر زمین پهلوی خویش
ماه نو را بر آسمان بسیار می بالد به خود
پرده از رخ گیر بنما با هلال ابروی خویش
کرده ام آئینه را عمریست پنهان در بغل
بس که چون برگ خزان شرمنده ام از روی خویش
عمر در بند قبا وا کردن و بستن گذشت
مانده ام عمریست در اشکنجه از پهلوی خویش
جانب هنگامه یی پروانه تکلیفم مکن
می خورم تا زنده ام چون شمع از پهلوی خویش
روزگاری شد نی کلکم ندیده روی آب
از تهیدستی نمی بینم نمی در جوی خویش
مانده ام از بی کسی عمریست در زیر غبار
می روم چون گردباد از بهر جستجوی خویش
سیدا از خانه نتوانم قدم بیرون نهاد
بندها دارم به پا از کنده زانوی خویش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.