هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساسات عمیق و عرفانی خود سخن می‌گوید، از ناتوانی در بیان مقصود و تسلیم در برابر هستی. او از لطف و جمال معشوق می‌گوید که بر وجودش تأثیر گذاشته و او را به وجد آورده است. همچنین، اشاره‌هایی به مفاهیم فلسفی و عرفانی مانند تسلیم، هستی و عشق دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از اشارات نیاز به دانش ادبی و عرفانی دارد که معمولاً در سنین بالاتر کسب می‌شود.

شمارهٔ ۳۷۲

صبا آورد دوش از میر عالی نامه‌ای سویم
که از هر جانبی دوران دری بگشاد بر رویم

پی تسلیم جا دارم به سر چون خط پیشانی
که هر حرفش کلیدی شد به قفل چین ابرویم

معطر ساخت چون عنبر سواد او دماغم را
چو گل هر صبحدم وا می کنم او را و می بویم

صفای کاغذش از بس که سازد کار صیقل را
ز عکس پشت او شد صفحه آئینه زانویم

ز لطف او به گردون رفته ام از پله هستی
نه بیند بعد از این سنگ کمی چشم ترازویم

عجب نبود اگر سازد شکر ریزی نی کلکم
که در هند سخن عمریست نعمت پرور اویم

ز خوان هیچ کس از بسکه انگشتی نکردم تر
خط تسلیم داده آسمان بر دست و بازویم

فلک از بزم او ای سیدا تا دورم افگنده
نمی دانم چه می سازم نمی دانم چه می گویم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.