هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از عشق نافرجام، حسرت، و جدایی سخن میگوید. شاعر از درد عشق، رنجهای روحی، و تلاش برای رسیدن به معشوق میگوید و با تصاویری مانند اشک حسرت، سوختن خانه، و رفتن به دریا، احساسات عمیق خود را بیان میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و مفاهیم عرفانی است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر مانند «سوختن خانه» یا «نیشتر در جگر» ممکن است برای مخاطبان جوانتر سنگین باشد.
شمارهٔ ۳۸۷
چهره افروخت چو گل بهر تماشا رفتم
جلوه یی کرد که چون سرو من از جا رفتم
از غمش مردم و پا بر سر خاکم ننهاد
گردبادی شدم و دامن صحرا رفتم
عشق را خواستم و دست ز عالم شستم
سوختم خانه خود را و به دریا رفتم
تن لبالب ز هوا در پی یار افتادم
خر پر از بار به دنبال مسیحا رفتم
دست کوتاه دماغ و سر آن زلف بلند
کیسه خالی من دیوانه به سودا رفتم
چاک در پیرهنم چون مه مصر افگندند
اشک حسرت شدم از چشم زلیخا رفتم
سیدا رخت سفر از سر آن کو بستم
در جگر نیشتر و آبله بر پا رفتم
جلوه یی کرد که چون سرو من از جا رفتم
از غمش مردم و پا بر سر خاکم ننهاد
گردبادی شدم و دامن صحرا رفتم
عشق را خواستم و دست ز عالم شستم
سوختم خانه خود را و به دریا رفتم
تن لبالب ز هوا در پی یار افتادم
خر پر از بار به دنبال مسیحا رفتم
دست کوتاه دماغ و سر آن زلف بلند
کیسه خالی من دیوانه به سودا رفتم
چاک در پیرهنم چون مه مصر افگندند
اشک حسرت شدم از چشم زلیخا رفتم
سیدا رخت سفر از سر آن کو بستم
در جگر نیشتر و آبله بر پا رفتم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.