هوش مصنوعی: این شعر غنایی و عاشقانه، بیانگر درد و رنج شاعر از دوری معشوق و بی‌توجهی اوست. شاعر با تصاویر زیبا و احساسی، از فراق، بی‌وفایی، و آتش عشق خود می‌گوید و گاهی به شکایت و استغاثه روی می‌آورد. همچنین، اشاراتی به مفاهیم عرفانی و اجتماعی نیز در آن دیده می‌شود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه‌ی عمیق، درد فراق، و مفاهیم عرفانی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از اشارات اجتماعی و احساسی ممکن است برای کودکان قابل‌درک نباشد.

شمارهٔ ۴۵۷

نمی آیی به بالینم نمی گیری خبر از من
الهی دل به بی رحمی دهی گردن بتر از من

به کنج خانه امشب از غمت چندان فغان کردم
که در فریاد شد همچون جرس دیوار و در از من

من آن مرغم که در صحن گلستان بود پروازم
تمنای وصالت ریخت آخر بال و پر از من

چه خواهی کرد اگر فردای محشر دامنت گیرم
چرا امروز می پیچی تو همچون غنچه سر از من

مرا کشتی و در آتش زدی و خشمگین رفتی
چه دیدی گوی ای بیرحم ای بیدادگر از من

نه من بازم نه تو صیدی نه من شیرم نه تو آهو
چرا ای بی مروت می گریزی این قدر از من

ز سودای تو در شهر انقدر افسانه گردیدم
که می خوانند مردم قصه ها در رهگذر از من

به مادر داده ام از خط رویت خط بیزاری
شده از دوستی های تو رو گردان پدر از من

محبت عاشقان را مستجاب الدعوه می سازد
عزیز مصر گردد هر که می یابد نظر از من

نگه را داده ام تا آب از روی عرقناکت
نمی گردد جدا تا روز محشر چشم تر از من

به چشم کم مبین ای آب حیوان طفل اشکم را
صدف در بحر عمان می شود عالی گهر از من

ز معشوقیست تمکین وز عاشق گرد سرگشتن
ز تو ایستادگی ای سرو چون قمری سفر از من

تو و چون جام می خرم من و چون گل دل پاره
شراب لعل فام از تو بود خون جگر از من

مکن از شکوه اهل غرض آزرده خاطر را
مرنج از گفته سیماوران این سیمبر از من

صدف بر موج آب این نقش گرد و داد بر گوهر
فراموشم کن هر کس شود صاحب هنر از من

مپرس ای سیدا امروز احوال سر و پایم
جدا گشتند از بهر سراغش پا و سر از من
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.