۸۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۶۴

نمی گردد صدای جود از اهل کرم بیرون
نمی آید ازاین دریادلان عمریست نم بیرون

سراب از حیله دنیاپرستان سر به صحرا زد
سزای آنکه در این عهد آید از عدم بیرون

ندارد احتیاج زیب و زینت عزت ذاتی
نگردد بوی مشک از ناف آهوی حرم بیرون

بود بیم خطر از همنفس تنهانشینان را
نمی آید ز عکس خانه آئینه دم بیرون

ز ارباب سخن کی تیره بختی دور می گردد
مدام آب سیه می آید از جوی قلم بیرون

به چشم بوالهوس راه نظر بربسته اولی تر
همان بهتر نیاید زین ترازو سنگ کم بیرون

به سوی کعبه چشم مست او احرام اگر بندد
پی قربانی او آید آهوی حرم بیرون

حصار عافیت فانوس باشد شمع مجلس را
منه ای سیدا از آستان خود قدم بیرون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.