۸۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۷۸

ای سرمه صید کشته چشم سیاه تو
باشد کمند گردن آهو نگاه تو

سیلی زند خرام تو موج سراب را
صیاد را فریب دهد جلوه گاه تو

از دست برد شبنم آفت منزه است
چون برگ غنچه دامن عصمت پناه تو

عمریست همچو چشم گدا کوچه باغها
ایستاده اند منتظر گرد راه تو

طفلان بی پدر هوس تاج زر کنند
دل بسته است غنچه بطرف کلاه تو

از بس که انتظار هلاکم چو سیدا
چشمم شدست جوهر تیغ نگاه تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۷۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.