۹۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۴۶

به برگ عیش رسم، گر چو نوبهار آیی
میان باغ شوم، چون تو در کنار آیی

تو آن گلی که بهار از رخ تو می بارد
چرا نهال نگردد چو پیش خار آیی؟

کند سفیدی چشمم نیابت دم صبح
شبی که سوی من از راه انتظار آیی

هزار خاک نشین، آه می کشد ز پی ات
نمی شود که به این کوچه بی غبار آیی

دلا ز رشته زلفش اگر بداری دست
عجب که یک سر سوزن مرا به کار آیی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.