هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از مولانا، با زبانی رمزآلود و پراحساس، به بیان عشق و دلدادگی میپردازد. شاعر از معشوق میخواهد که سخن بگوید، حتی اگر بیلب و بیدهان باشد. او عشق خود را پنهان میدارد و از معشوق میخواهد که رازهایش را با او در میان بگذارد. بوی معشوق در دل شاعر است و او را به سوی خود میکشد. شاعر از معشوق میخواهد که در دل او قدم بزند، رخ بنماید و سخن بگوید.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عرفانی و عاشقانهای است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان رمزآلود و استعارههای پیچیده، درک آن را برای سنین پایینتر دشوار میکند.
شمارهٔ ۴
خویش مکن زمانهان خیز و بیا سخن بگو
رمزی از آب لب و دهان بیلب و بیدهن بگو
عشق ترا چو سرجان از همه کس کنم نهان
نیست منی در این وصف رخت بمن بگو
از دل خویش بوی تو میشنوم بموی تو
میکشدم بسوی تو زلف تو زانشکن بگو
سر و قدا قیام کن در دل ما خرام کن
رخ بنما کلام کن گرد گل از چمن بگو
رمزی از آب لب و دهان بیلب و بیدهن بگو
عشق ترا چو سرجان از همه کس کنم نهان
نیست منی در این وصف رخت بمن بگو
از دل خویش بوی تو میشنوم بموی تو
میکشدم بسوی تو زلف تو زانشکن بگو
سر و قدا قیام کن در دل ما خرام کن
رخ بنما کلام کن گرد گل از چمن بگو
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل/قصیده/قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.