۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴

خویش مکن زمانهان خیز و بیا سخن بگو
رمزی از آب لب و دهان بی‌لب و بی‌دهن بگو

عشق ترا چو سرجان از همه کس کنم نهان
نیست منی در این وصف رخت بمن بگو

از دل خویش بوی تو می‌شنوم بموی تو
می‌کشدم بسوی تو زلف تو زان‌شکن بگو

سر و قدا قیام کن در دل ما خرام کن
رخ بنما کلام کن گرد گل از چمن بگو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.