شمارهٔ ۴۱ - در معنی کنت کنزاً مخفیاناً فأردت ان أعرف

از قدرتش یکست باشد گرت بنظر
کادر ز شیئی پست اشیاءء خوبتر

چون مایه حیات کابست از حجر
و زخاک تیره‌گون سرو و گل و ثمر
هم طلعتی که رشک از وی برد قمر
هم شاهدی که شمس گیرد ز وی جمال

گنجی نهفته بود اندر حجاب ذات
گردید جلوه‌گر در اسم و در صفات

فرمود در ظهور ایجاد کائنات
هر ممکنی گرفت ز او هستی و حیات
تا ره به بی‌نشان یا بند از ثبات
مرأت خود نمود وجه علی و آل

حق است آنکه نیست ذاتش فناپذیر
بی‌شبه و بی شریک بی‌مثل و بی‌نظیر

برخار و گل مجیب بر جزو کل مجیر
بر ماخلق محیط بر ما سوا مدیر
تابنده بر وجود بخشنده بر فقیر
ذوالجود و ذوالکرم ذوالعزو ذوالجلال

بر طاق کعبه بودبتها بی‌عدد
فرمود با علی سطان ذی رشد

نه پای و کن بتانرا از طاق خانه رد
کند آنچه بد صنم سر پنجه صمد
تا سر لا اله الا هو الاحد
گردد عیان و فاش بی‌ریب و احتمال
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: مسمط مخمس
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.