۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۱ - در معنی کنت کنزاً مخفیاناً فأردت ان أعرف

از قدرتش یکست باشد گرت بنظر
کادر ز شیئی پست اشیاءء خوبتر

چون مایه حیات کابست از حجر
و زخاک تیره‌گون سرو و گل و ثمر
هم طلعتی که رشک از وی برد قمر
هم شاهدی که شمس گیرد ز وی جمال

گنجی نهفته بود اندر حجاب ذات
گردید جلوه‌گر در اسم و در صفات

فرمود در ظهور ایجاد کائنات
هر ممکنی گرفت ز او هستی و حیات
تا ره به بی‌نشان یا بند از ثبات
مرأت خود نمود وجه علی و آل

حق است آنکه نیست ذاتش فناپذیر
بی‌شبه و بی شریک بی‌مثل و بی‌نظیر

برخار و گل مجیب بر جزو کل مجیر
بر ماخلق محیط بر ما سوا مدیر
تابنده بر وجود بخشنده بر فقیر
ذوالجود و ذوالکرم ذوالعزو ذوالجلال

بر طاق کعبه بودبتها بی‌عدد
فرمود با علی سطان ذی رشد

نه پای و کن بتانرا از طاق خانه رد
کند آنچه بد صنم سر پنجه صمد
تا سر لا اله الا هو الاحد
گردد عیان و فاش بی‌ریب و احتمال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.