۱۰۱ بار خوانده شده

بخش ۲۳۲ - عبدالمذل

بود عبدالمذل در علم و احوال
ز یزدان مظهر او بر وصف اذلال

هر آنکس را بظاهر یا بباطن
ز حق شد حتم ذلت در مواطن

بود او واسطه ضعف و ذلالش
شوند اعدای حق خوار از خیالش

عدو اولیا اعدای حقند
که بر ذلت هم از حق مستحقند

وگر نه ذات مطلق را عدو نیست
بعالم دشمنی از بهر او نیست

کسی با خود نگردد هیچ دشمن
زند لیک از طمع شمشیر بر تن

چو شد تن چاک مرگش در طلب بود
بجان خویش دشمن زین سبب بود

صفی را باز هم تحقیق خاصی است
که آنرا نزد صوفی اختصاصی است

چو حق در هستی اشیاء اصیل است
عجب دارم اگر شیئی ذلیل است

بود ذل گر که باشد سیر موضوع
همانا وضع شیی در غیر موضوع

بود در عزتش بر تاج شاهی
باو هم حاجت است آنجا کماهی

بکهدان ارفتد میدان تو خوارش
ندارد ز آنکه آنجا کس بکارش

سلاح اندر کف مردان عزیز است
ذلیل است ار بدست دزد و هیز است

بنزد مرد مشرک علم توحید
ذلیل است این تو را کافیست دردید

بدینسان هر وجودی در نظامش
ذلیل است ار نباشد در مقامش

خود اینهم در نظام تام عرض است
که ذلت بهر شیئی هست و فرض است

بود عبدالمذل آنکس که از وی
رسد ذلت بجای خویش بر شیی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۳۱ - عبدالمعز
گوهر بعدی:بخش ۲۳۳ - عبدالسمیع و البصیر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.