۱۰۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

بجز صبا ز که جویم نشان دلبر خویش
من شکسته چو محرومم از صنوبر خویش

نشانده ام به لب جویبار دیده کنون
خیال قامت شمشاد سایه پرور خویش

به غیر کوی تو دیگر کجا برم ای دوست
لبان خشک و رخ زرد و دیده تر خویش

بگفتمش بنویسم غمی به او دل گفت
مگر روان چو قلم بگذری تو از سر خویش

نمی کند به من او التفات وه چه کنم
مگر فرشته فرود آورد برو پر خویش

ازین درم بمران زان که بی سبب نایم
سگان کوی ترا خوانده ام برادر خویش

به حال صوفی مسکین قلم بگرید زار
زشعرها که نویسد به روی دفتر خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.