هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عرفانی از حافظ، غم و اندوه عشق را با تصاویر زیبا و استعارههای عمیق بیان میکند. شاعر از فراق و سودای معشوق مینالد و دنیا را فانی میداند. او عشق را بر عقل ترجیح داده و از ملامتهای دیگران نمیهراسد.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه، نیاز به درک و تجربه کافی از زندگی و عشق دارد. همچنین، برخی از استعارهها ممکن است برای مخاطبان جوانتر پیچیده باشد.
شمارهٔ ۳۷
ای رخت مایه عیش و طرب اهل نشاط
در دل من غم و اندوه تو خوشتر ز شماط
پیش اسب تو نهادم رخ و ای شاه هنوز
می کشم بار فراق تو چو فیلان به بساط
گشته آویخته در بند قبایش دل من
مگر از رشته جان دوخته آن را خیاط
دل به دنیا منه و باده خور و شاد بزی
زان که عاقل به سفر می ننهد دل به رباط
چه روم سوی گلستان به تماشا، چو مرا
نیست از دولت غمهای تو پروای نشاط
داغ سودای تو بر سینه چو آیم فردا
با همه جرم و گنه بگذرم آسان زصراط
ساخت صوفی به سرکوی ملامت منزل
کرد چون شهر دلش را سبب عشق احاط
در دل من غم و اندوه تو خوشتر ز شماط
پیش اسب تو نهادم رخ و ای شاه هنوز
می کشم بار فراق تو چو فیلان به بساط
گشته آویخته در بند قبایش دل من
مگر از رشته جان دوخته آن را خیاط
دل به دنیا منه و باده خور و شاد بزی
زان که عاقل به سفر می ننهد دل به رباط
چه روم سوی گلستان به تماشا، چو مرا
نیست از دولت غمهای تو پروای نشاط
داغ سودای تو بر سینه چو آیم فردا
با همه جرم و گنه بگذرم آسان زصراط
ساخت صوفی به سرکوی ملامت منزل
کرد چون شهر دلش را سبب عشق احاط
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.