۱۲۵ بار خوانده شده

بخش ۲۱

رخ تو مظهر انوار ربی الاعلی است
که صنع بی حد و اندازه اندرو پیداست
در جواب او

رسید عید صیام و جهان پر از غوغاست
بیا که موسم عیش و کلیچه و حلواست

اسیر حب نبات است جان شیرینم
ز شوق ماهی قندی دو دیده ام دریاست

به روز عید سعیدست هر که در عالم
به پیش دیده او، نان و قلیه و بغراست

کلیچه راز چه آرای می کند خباز
به خط و خال چه حاجت رخی که او زیباست

کلنبه پیرهن قرمشی از آن پوشید
که هست عید و به خوبان حریر زرد نواست

زرشک صحنک فرنی همیشه پالوده
ز خود بریده و پیوسته لرزه بر اعضاست

چو کله در سر صوفی مستمند امروز
هوای صحبت جان پرور رخ گیپاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۰
گوهر بعدی:بخش ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.