۱۶۶ بار خوانده شده

بخش ۱۰۵

عاشق و خسته و پریشانم
چاره درد عاشقی نمی دانم
در جواب او

من سرگشته در پی نانم
دل کباب از فراق بریانم

کرد روغن برنج را پامال
گفت ازین قصه بس پریشانم

گفت گیپا که میل نان نکند
هر که دریافت سر پنهانم

ز آتش گوشت خون چکاند دل
لاجرم چون کباب گریانم

از تمنای قرص لیمو باز
می کند میل آب دندانم

گر تو خواهی طعام،«لاموجود»
یک دو شعری بخوان ز دیوانم

درد و جوعی است در دلم صوفی
هست طاس هریسه درمانم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۰۴
گوهر بعدی:بخش ۱۰۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.