۹۳ بار خوانده شده

بخش ۱۱۵

هر که او دیده چهره یارم
می کد رحم بر دل زارم
در جواب او

آن چنان من زگشنگی زارم
که به جان گرده را خریدارم

گفت نان ز آتش فراق کباب
در تف و تاب رو به دیوارم

گشت خلقی فراقت ای بریان
گفت از آن روی بر سر دارم

نان و بریان خوش است و کنگر ماس
گل به آن خار آرزو دارم

بره ای گر نباشد اندر پیش
هرگز او را ز شام نشمارم

جوع را چون نهان کنم در دل
چون گواهند هر دو رخسارم

صوفیا گر نمی کنی باور
فهم کن شمه ای ز گفتارم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۱۴
گوهر بعدی:بخش ۱۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.