۹۵ بار خوانده شده

بخش ۱۲۲

سفر کردم به هر شهری رسیدم
چو شهر عشق من شهری ندیدم
در جواب او

بسی در مجمع خوانها رسیدم
حریف پخته ای چون نان ندیدم

مرا در سر هوای کله افتاد
صباحی بوی گیپا چون شنیدم

زشوق جوش بره شب به بازار
لب سنبوسه ها را می گزیدم

دگر عیش جهان بر من تمام است
چو با دیگ حلیمابی آبی رسیدم

حیات تازه ای یابم دگر بار
به چنگ آید اگر لحم قدیدم

دل بریان به حال زار من سوخت
زآهی کز فراقش می کشیدم

چو صوفی هستم امروز ه سرانداز
سحر چو ن نغمه بریان شنیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۲۱
گوهر بعدی:بخش ۱۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.