هوش مصنوعی: شاعر در این متن از نابسامانی‌ها و بی‌وفایی‌های دنیا شکایت می‌کند. او از رفتار ناعادلانه و جفای دیگران نسبت به خود گله می‌کند و از این که در میان مردم خردمند و دیوانه تفاوتی نمی‌بیند، اظهار ناراحتی می‌کند. شاعر همچنین از بی‌خردی و خواب‌آلودگی مردم و رفتارهای ناشایست آن‌ها انتقاد می‌کند و از این که خود را در میان آن‌ها تنها و رانده شده می‌بیند، ابراز تاسف می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم انتقادی و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم انتزاعی و انتقادی موجود در متن نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی و جامعه دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل می‌شود.

قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۱

ای زود گرد گنبد بر رفته
خانهٔ وفا به دست جفا رفته

بر من چرا گماشته‌ای خیره
چندین هزار مست بر آشفته؟

این دشته بر کشیده همی تازد
وان با کمان و تیر برو خفته

اینم کند به خطبه درون نفرین
وانم به نامه فریه کند سفته

من خیره مانده زیرا با مستان
هر دو یکی است گفته و ناگفته

گفته سخن چو سفته گهر باشد
ناگفته همچو گوهر ناسفته

بیدار کرد ما را بیداری
پنهان ز بیم مستان بنهفته

خرگوش‌وار دیدم مردم را
خفته دو چشم باز و خرد رفته

یک خیل خوگ‌وار درافتاده
با یکدگر چو دیوان کالفته

یک جوق بر مثال خردمندان
با مرکب و عمامهٔ زربفته

بر سام یارده ز شر منبر
گویان به طمع روز و شبان لفته

مستان و بیهشان چو بدیدندم
شمع خرد فروخته بگرفته

زود از میان خویش براندندم
پر درد جان و ز انده دل کفته

آن جانور که سرگین گرداند
زهر است سوی او گل بشکفته

بیدار چون نشست بر خفته
خفته ز عیب خویش شود تفته

زیرا که سخت زود سوی بیدار
پیدا شود فضیحتی از خفته

ای درها به رشته در آوردم
روز چهارم از سومین هفته
وزن: مفعول فاعلات مفاعیلن (مضارع مسدس اخرب مکفوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۰
گوهر بعدی:قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.