هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید. او از دل‌هایی که در دام عشق گرفتار شده‌اند و از آرزوهای ناکام خود می‌گوید. شاعر از غم و اندوهی که بر او چیره شده و از امید به وصال معشوق سخن می‌راند. همچنین، او از تقدیر و قضای الهی که بر زندگی‌اش سایه افکنده، اظهار نارضایتی می‌کند.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، استفاده از زبان شعری و استعاره‌های پیچیده ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۶۷

دل را ز دم تو دام روزی است
وز صاف تو درد خام روزی است

از ساقی مجلس تو ما را
از دور خیال جام روزی است

جان خاک تو شد که خاک را هم
از جرعهٔ ناتمام روزی است

مرغی است دلم بلندپرواز
اما ز قضاش دام روزی است

ناکام شدم به کام دشمن
تا خود ز توام چه کام روزی است

زان پای بر آتشم که دل را
بر خاک درت مقام روزی است

ماندم به شمار هجر و وصلت
تا زین دو مرا کدام روزی است

فتواست به خون من غمت را
الحق غم تو حرام روزی است

خاقانی را زیاد خواندی
کورا ز وجود نام روزی است
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.