هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و دلدادگی خود به معشوق سخن میگوید. او از دلبستن به خیال معشوق، فداکاری در راه وصال او، و ناتوانی در برابر کمالات معشوق سخن میگوید. همچنین، از تأثیرات عشق بر زندگی خود و دشواری بیان احساساتش میگوید. در پایان، اشاره میکند که حتی خیال معشوق نیز از او دور شده است.
رده سنی:
16+
این متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از زبان و اصطلاحات شعر کلاسیک فارسی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.
غزل شمارهٔ ۷۸
چرا ننهم؟ نهم دل بر خیالت
چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
بپویم بو که در گنجم به کویت
بجویم بو که دریابم جمالت
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
که تو هم عاجزی اندر کمالت
شبم روشن شده است و من ز خوبی
ندانم بدر خوانم یا هلالت
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
که بس مشکل فتاده است این سؤالت
خیالت دوش حالم دید گفتا
که دور از حال من زار است حالت
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
مماناد ار بماند بیخیالت
چرا ندهم؟ دهم جان در وصالت
بپویم بو که در گنجم به کویت
بجویم بو که دریابم جمالت
کمالت عاجزم کرد و عجب نیست
که تو هم عاجزی اندر کمالت
شبم روشن شده است و من ز خوبی
ندانم بدر خوانم یا هلالت
مرا پرسی که دل داری؟ چه گویم
که بس مشکل فتاده است این سؤالت
خیالت دوش حالم دید گفتا
که دور از حال من زار است حالت
ز خاقانی خیالی ماند و آن نیز
مماناد ار بماند بیخیالت
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.